یکی یکی اعدادی که به اندازه لباسهایت اضافه میشود. نیم نیم شمارههایی که در فواصل کم نمره کفشت را بیشتر میکند. دانه دانه کلماتی که بر در دایره لغات محدودت با تلفظ خاص خودت، افزون میشود. سانت سانتی که روی قدت مینشیند. میل میل وزنی که هن هن مادر را برای رسیدن به خانه، در میآورد. شمارش مرواریدهای سرزده از لثههایت که از انگشتان دست مادر تجاوز میکند. انگشتان فرو رفتهات در گواش که بر سپیدی دفتر، چشم چشم دو ابرو میکشد؛ همهاش میشود عاشقانههای یک مادر. میشود دلهرههایی دلچسب. لذتهای پر از دلشورهای که تا کسی مادر نشود نمیفهمد. اما این عاشقانهها دِین به دنبال خود میآورد، دِینی بسیار سنگین.
بابا را می دانم دو بخش است،
بخشی بر نیزه!
بخشی بر زمین!
اما این که عمو چند بخش است را فقط بابا می داند...
ای تربت گمگشته ات دارالسلام انبیا *** صحن بقیع خلوتت بیت الحرام انبیا
تنها نه مام احمدی مام تمام انبیا *** از کوثر احسان تو لبریز جام انبیا
عشق یعنی دل سپردن در الست *** از می وصل الهی مست مست
عشق یعنی ذکر ناموس خدا *** یا علی گفتن به زیر دست و پا
عشق یعنی جلوه صبر خدا *** شرم ایوب نبی از مرتضی
عشق یعنی صبر در هنگام خشم *** عشق یعنی جای سیلی روی چشم
عشق بر دل ها شهامت میدهد *** عشق بر غم ها حلاوت میدهد
عشق بر دلداده فرمان میدهد *** عاشق جان داده را جان میدهد
عشق باعث شد که دل سامان گرفت *** پشت درب خانه زهرا جان گرفت
عشق یعنی انقلاب فاطمه *** عشق یعنی عشق ناب فاطمه
بیت الاحزان خراب فاطمه *** عشق یعنی صحبت بی واهمه
حیدر در بند پیش فاطمه
آن که خود مرد دلیر جنگ بود ***دستگیر فرقه ای صد رنگ بود
عشق یعنی عاشقی در تار و پود *** گردش دستاس با دست کبود
عشق یعنی گریه های حیدری *** دختری دنبال نعش مادری
عشق یعنی قلب چون آیینه ای *** جای میخ در به روی سینه ای
عشق یعنی انتظار منتظر *** سینه ای مجروح از مسمار در
عشق یعنی طاعت جان آفرین *** رد خون سینه بر روی زمین
اطاعت مخلوق در معصیت خالق روا نیست.